کد مطلب:151456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:289

نیروی غیبی
حسین در مهبط ملائكه زاده شد، بالید و كودكی خود را گذرانید؛ جائی كه فرشتگان در آن فرود می آمدند یا از آن فرامی رفتند تا وحی را به نیای او، یعنی رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم -، برسانند و او را از آگهیهای آسمان و نهانیهای زمین بیاگاهانند.

هنگامی كه پرندگان وحی فرود می آمدند یا پرواز می كردند، ریزه ی پر بالهاشان در صحن و سرای این خانه پراكنده می شد و اهل بیت هم این ریزه های پر را نگاه می داشتند تا بدان خاطره ی پیامبر و نبوت را زنده بدارند.

پیامبر خود دو تعویذ به حسن و حسین داده بود كه در آنها ریزه ی پر بال جبرئیل، امین وحی، گرد آمده بود؛ و حسن و حسین این تعویذها را با خود حمل می كردند، تا آشكارترین نشانه ی پیوند ایشان با آسمان باشد.

[172] از عبدالله بن عمر منقول است كه بر حسن و حسین دو تعویذ بود كه در آن دو از ریزه ی پر بال جبرئیل نهاده شده بود. [1] .

در تعویذ یك نیروی «معنوی» وجود دارد ولی جبرئیل در جای دیگر در مورد شخص امام حسین - علیه السلام - ایستاری ویژه دارد و یاری «مادی» به او می رساند و قوت و شجاعت در وی می دمد. در حدیث آمده است:

[156] حسن و حسین با هم كشتی می گرفتند كه علی بر پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - وارد شد و دید كه پیامبر می گوید: آفرین حسن! علی گفت: یا رسول الله! پس حسین؟!

پیامبر فرمود: جبرئیل دارد می گوید: آفرین حسین! [2] .


این كه كودكان با صفای كودكانه بازی كنند، بسیار زیباست، و از آن زیباتر آن است كه این بازی در حضور پیامبر بزرگوار از یكسو، و جبرئیل، فرشته ی آسمانی، از دیگر سو، صورت پذیرد. وقتی جبرئیل روح قوت و شدت و تشجیع را در حسین می دمد، بی گمان این كار را بنا بر فرمانی آسمانی می كند، زیرا كه فرشتگان بزرگوار «یفعلون ما یؤمرون» [3] .

جبرئیل نقش دیگری هم درباره ی حسین ایفا كرده است؛ نقشی بزرگتر؛ آن هنگام كه از كشته شدن و شهادت او خبر داد. جبرئیل نخستین فرستاده ای بود كه اخبار سماء را درباره ی شهید كربلا آورد؛ بل تربتی سرخ از آن سرزمین برای پیامبر آورد؛ و ما حدیث این ماجرا را در فقره ی 28 بازخواهیم گفت.

امیرمؤمنان - علیه السلام - از آن نیروی غیبی كه حسین - علیه السلام - بدان ممتاز بود و جبرئیل در او دمیده بود، خبر داشت؛ زین رو او را در دلیری و بی پروائی به خود مانند می كرد و می گفت:

[184] و شبیه ترین فرد از خانواده ام به من، حسین است. [4] .

و هنگامی كه از جنگ سخن می راند، می گفت:

[185] و اما من و حسین، ما از شمائیم و شما از ما. [5] .

او همان دلاور بیباكی بود كه نه ضربه هایش راه گریز می داد و نه در آهنگش شكستی می افتاد. [6] .

امام حسن - علیه السلام -، در حقیقت، استواری و صلابت حسین را بازگو می كرد، آنگاه كه به او می گفت:

[187] ای برادر، والله، دلم می خواست بهره ای از استواری دل تو را می داشتم. [7] .



[1] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (125 / 7).

[2] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (122 / 7).

[3] س 16 ي 50، و س 66 ي 6؛ يعني: كنند آنچه بدان فرمان داده شوند.

[4] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (128 / 7).

[5] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (128 / 7).

[6] نظر مولف محترم آن است كه حديث اخير از وجه «شباهت» مذكور در حديث پيشين پرده برمي دارد؛ و وجه شباهت همين دلاوري و بيباكي است.

[7] مختصر تاريخ دمشق ابن منظور (128 / 7).